پس از ۱۰ سال انتظار، تسلا بالاخره از خودروی الکتریکی ارزان قیمت خود به نام مدل ۳ رونمایی کرد. خودرویی که با قیمت ۳۵ هزار دلار ارزانترین مدل این شرکت به حساب میآید و میتواند با یک بار شارژ کامل تا ۳۴۶ کیلومتر را بپیماید. «ایلان ماسک» (Elon Musk)، مدیر عامل تسلا امیدوار است که با مدل ۳، عموم مردم بتوانند صاحب خودروی الکتریکی شوند.
براساس یک باور کلی، همهی چیزهای خوب یک روز به پایان میرسند؛ حالا وقتش رسیده که با گالاردو، یکی از محبوبترین مدلهای تولید شده توسط شرکت لامبورگینی خداحافظی کرده و هوراکان را بهعنوان یک جایگزین تازهنفس بپذیریم. لامبورگینی «هوراکان LP-610-4» که پیشتر قرار بود با نام «کابررا» معرفی شود، یک مدل بازطراحیشدهی گالاردو است که از شاسی همین خودرو هم بهره میبرد. هوراکان در زبان اسپانیایی نماد گاو خشمگین و وحشی است که این موضوع میتواند اشارهی نزدیکی به سرعت و قدرت بالای این خودرو داشته باشد.
در رمانی به نام «پادشاه گذشته و پادشاه آینده» (The Once and Future King) نوشتهی «تی.اچ وایت» (T.H White)، جادوگری به نام مرلین، از نوعی بیماری نادر و غیر قابل درمان رنج میبرد. او گذر زمان را به صورت واژگون تجربه میکند. مرلین میداند در آینده چه اتفاقی میافتد، ولی نمیداند در گذشته چه اتفاقی افتاده است. او با درماندگی به اطرافیان خود میگوید: «زمان در زندگی من از آینده به گذشته میرود، ولی میان مردمی هستم که از گذشته به آینده زندگی میکنند.» هرچند که داستان مرلین کاملا تخیلی است، ولی سفر واژگون در زمان از نظر قوانین فیزیک غیر ممکن نیست. معادلاتی که در جهان واقعی و زمان رو به جلو کار میکنند، میتوانند در زمانی که به صورت واژگون جریان دارد هم به خوبی عمل کنند. با این حال برخلاف آن جادوگر، ما اکنون فقط میتوانیم گذشته را به خاطر آوریم و از آیندهی خود خبر نداریم. ما هر روز پیرتر میشویم و ابدا جوان نمیشویم. ظاهرا که در زندگی ما فقط یک پیکان زمان وجود دارد و جهت آن نیز به سوی آینده است. ولی آیا ممکن است روزی سفر به گذشته نیز میسر شود؟ آیا میشود ماشین زمانی ساخت که مثل فیلمهای سینمایی کلیشهای نیمقرن اخیر، ما را به زمانهای دور در گذشته ببرد؟
آخر هفته برای اندکی دور شدن از شهر آدمها، به روستای ابیانه رفتم. جایی خارج از روستا، محل مناسبی برای بر پا کردن چادر بود. مکانی در میان درختان، که میشد از آنجا صدای شرشر نهری کوچک را شنید. لطافت هوایی که درون سینه فرو میرفت بینظیر بود؛ صدای رودخانهی کوچک و چند پرنده بینظیر بود؛ منظرهی دشت ستارگان و بازی ابرها بینظیر بود.
فکر کردم شاید چون انسان چند صد هزار سال در دل طبیعت زندگی کرده و متناسب با آن تکامل یافته، حضور در این فضا برایش خوشایند است. به هر حال چند ده سال بیشتر نیست که آدمها در شهرهای بزرگ زندگی میکنند و هنوز خیلی با دود و دم، شلوغی، سر و صدا و تنشهای فیزیکی و روانی آن اخت نیستند. فکر کردم شاید وقتی از تهران بیرون میآییم و به جنگل میرویم، صرفا از شهر آدمها به شهر درختان آمدهایم. شاید اینها هم مثل آدمها، درون خودشان در حال رقابت کردن هستند. مثلا همه برای رسیدن به نور، تلاش میکنند بلندتر شوند و یکی سنگینی خود را روی دیگری میاندازد. زیر زمین هم با ریشههایشان برای جذب هرچه بیشتر آب و مواد غذایی رقابت میکنند. این تقریبا همان کاری است که ما هم در شهر انجام میدهیم و با این کارمان صبح را به شب میرسانیم. شاید فقط زمانی که برای یکی دو روز از میدان رقابت با گونهی خودمان دور میشویم، احساس خوبی داریم. احتمالا اگر روزهای بیشتری در جنگل باشیم، حسابی با موجودات زندهی آن به مشکل بر میخوریم.
عکس از «تیری لگالت»
گذر سیارهی عطارد از جلوی خورشید پدیدهي نسبتا نادری است. در قرن ۲۱ فقط ۱۴ گذر عطارد رخ میدهد که گذر ۷٫۵ ساعتهی روز دوشنبه، دومین آنها بود. ولی در عکس بالا یک پدیدهی جالبتر را هم میبینیم. گذر ایستگاه فضایی بینالمللی از جلوی خورشید. عکاس با انتخاب مکانی دقیق در فیلادلفیای آمریکا، توانسته این تصویر ترکیبی را تهیه کند. گذر ایستگاه فضایی بینالمللی از جلوی خورشید فقط ۰٫۶ ثانیه طول کشیده است.
«ادگار میچل» (Edgar Mitchell)، ششمین مردی که روی ماه قدم گذاشته است، اخیرا ادعا کرده که این فضاییها بودند که مانع از بهوجود آمدن جنگ هستهای بین روسیه و امریکا در دورهی جنگ سرد شدند.
ششمین مردی که روی ماه قدم گذاشته است میگوید فضاییها مانع به وجود آمدن جنگ هستهای بین روسیه و امریکا شده بودند
میچل، که در ماموریت آپولو 14 سال 1971 شرکت کرده بود، به وبسایت انگلیسی Mirror Online گفته است: “با توجه به صحبتهایی که با افراد مختلف داشتهام، توانستهام به وضوح به این نتیجه برسم که موجودات فضایی به دنبال جلوگیری از بهوجود آمدن جنگ و حفظ صلح روی زمین بودهاند.”
میچل از همان موقع که پا روی ماه گذاشت، بارها دربارهی وجود موجودات فضایی صحبت کرده بود. او قبلا هم ادعا کرده بود که منابع نظامی از وجود UFOها خبر دارند و سفینههای فضایی را در حال پرواز روی ساختمان White Sands در نیومکزیکو دیدهاند.
وقتی در نوامبر سال ۱۹۹۶ موشک حامل فضاپیمای «مارس ۹۶» پس از پرتاب منفجر شد، یاس و نا امیدی بزرگی بر سازمان فضایی روسیه سایه انداخت. «لو زلونی» (Lev Zelenyi) مدیر انستیتوی پژوهش فضایی روسیه میگوید: «ما خوب کار نمیکردیم. نوعی احساس بدرد نخور بودن در ما وجود داشت.» اکنون روسیه امیدوار است بتواند با ماموریتهایی که در آیندهی نزدیک به ماه و سایر نقاط منظومهی شمسی میفرستد، شکوه گذشته را بازیابد. ماموریتهایی که نسبت به دههی ۷۰ میلادی در نوع خود بزرگترین هستند. البته کسری بودجه خطری است که شاید باعث شود ماموریتهای فضایی جدید روسیه برای همیشه روی زمین باقی بمانند.
در ماه ژانویهی امسال، دولت روسیه برنامهی ۱۰ سالهی سازمان فضایی روسیه (RosCosmos) را تایید کرد. برنامهای که گسترهی خیلی زیادی دارد و از سفرهای متعدد به ایستگاه فضایی بینالمللی تا ساخت و پرتاب ماهوارههای هواشناسی، ناوبری و البته سفر انسان به فضا را شامل میشود. زلونی میگوید: «تقریبا ۱۵ درصد هزینههای ما مربوط به مطالعات فیزیک پایه در فضا میشود.» ولی برنامهها آنطور که باید و شاید خوب پیش نمیروند. به دلیل کاهش بهای نفت، دولت تحت فشار قرار گرفته و در نتیجه بودجهی برنامهی ۱۰ سالهی سازمان فضایی روسیه به ۲۰.۵ میلیارد دلار یا ۱.۴ تریلیون روبل کاهش یافته است. این خیلی کمتر از مبلغ ۳.۴ تریلیون روبل درخواستی سازمان در سال گذشته است.
شاید فیلم «نظریهی همهچیز» (Theory of Everything) را دیده باشید. فیلمی که زندگی استیفن هاوکینگ، کیهانشناس معروف را به تصویر کشیده و نشان میدهد که با وجود معلولیت چگونه توانسته به چنین چهرهی برجستهای تبدیل شود. هاوکینگ از جمله دانشمندانی است که سالها روی رسیدن به تک نظریهای که بتواند توضیح دهندهی همهی پدیدههای عالم باشد کار کرده. نظریهای که میتواند دلیل هر اتفاقی در کیهان را به ما توضیح دهد. قبل از هاوکینگ هم دانشمندان زیادی در این راه تلاش کرده بودند. از جمله آلبرت اینشتین که در این راه کوشید، ولی نتوانست به آن برسد. اگر واقعا نظریهی همهچیز پیدا شود، دستاورد بزرگی برای بشر خواهد بود، چرا که میتواند باعث معنیدار شدن هر پدیدهای که در جهان اطرافمان میبینیم، شود. دهههاست که بعضی از فیزیکدانها میگویند در آستانهی رسیدن به آن هستیم. واقعا اینطور است؟ آیا میتوانیم به نظریهای برسیم که همهچیز، از نحوهی حرکت کهکشانها و ستارهها گرفته تا رشد درختان روی زمین و شکل عملکرد مغز انسان را توصیف کند؟
رسیدن به نظریهای واحد برای همهچیز، کاملا قابل فهم و دستیافتنی به نظر میرسد. بدین خاطر که طبیعت قوانین بنیادین خیلی کمی دارد و این قوانین کم خیلی ساده هستند. در عالم فقط چهار نیروی بنیادین وجود دارد. نیروی گرانش، نیروی الکترومغناطیس، نیروی هستهای قوی و هستهای ضعیف هستند که باعث میشوند عالم اینطور که میبینیم کار کند. با این حال در اطرافمان پیچیدگیهای زیادی مشاهده میکنیم. برای رسیدن به نظریهی همهچیز باید این پیچیدگیها را کنار بگذاریم و قوانین سادهی موجود در پس آنها را ببینیم.
در سال ۱۶۸۷، بسیاری از دانشمندان فکر میکردند که به نظریهی توصیف کنندهی همهچیز رسیدهاند. آیزاک نیوتون کتابی منتشر کرد و در آن توضیح داد که گرانش چگونه کار و اجرام تحت تاثیر آن به چه شکلی حرکت میکنند. کتاب او «اصول ریاضی و فلسفهی طبیعی» نام داشت و به نوعی قوانین ریاضی فلسفهی طبیعی را تبیین کرد. او در این کتاب نشان داد که جهان ما چقدر منظم است و همهچیز چقدر زیبا در رابطهی علت و معلولی کار میکند.
طبق یک داستان معروف، نیوتون ۲۳ ساله بود که داشت در باغی قدم میزد. سیبی از درخت به زمین افتاد و او را به فکر فرو برد. دانشمندان آن زمان هم میدانستند که زمین اجرام را به سوی خود میکشد. ولی نیوتون این ایده را فراتر برد و گسترش داد. طبق گفتهی «جان کندویت» که سالها دستیار نیوتون بود، دیدن صحنهی افتادن سیب روی زمین این ایده را در ذهن نیوتون بوجود آورد که نیروی گرانش فقط به سطح زمین محدود نمیشود و میتوان آن را به فواصل خیلی زیاد و کل منظومهی شمسی تعمیم داد. نقل است که نیوتون گفته بود: «چرا این نیرو نباید بتواند تا ماه برود؟»
نیوتون قانون گرانشی خلق کرد که برای سیب روی زمین و سیارههایی که دور خورشید میگردند، یکسان بود. هرچند این اجرام خیلی با هم فرق دارند و ابعاد آنها به شدت متفاوت است، ولی از قوانین یکسانی پیروی میکنند. نیوتون در این کتاب سه قانون را بیان کرد و در آنها توضیح داد که اجرام چگونه حرکت میکنند. این قوانین میگفتند که وقتی یک توپ را به هوا میاندازید چگونه حرکت میکند و چه شکلی به زمین باز میگردد. یا اینکه چرا ماه در مدار زمین گردش میکند.
مردم خیلی سریع فکر کردند که با این سه قانون تقریبا هرچیزی را میشود توصیف کرد. کافی بود موقعیت و سرعت هر ذره در جهان را داشته باشید تا بتوانید در زمانی دیگر، موقعیت و سرعت آن را حساب کنید. طبق این منطق اگر یک ابرکامپیوتر فرضی خیلی قدرتمند داشته باشید، این کامپیوتر باید بتواند با داشتن موقعیت و سرعت هر ذره در جهان، موقعیت و سرعت آن برای زمانی در آینده یا گذشته را حساب کند. بنابراین دیگر در جهان هیچچیزی غیر قابل پیشبینی نیست و مکانیک نیوتونی میتواند هرچیزی را در جهان، حتی تفکر انسانها را هم توضیح دهد. ولی نیوتون به مشکلات قوانین خود آگاه بود. برای مثال گرانش نمیتواند توضیح دهد چرا ذرات کوچک میتوانند در کنار هم باقی بمانند. گرانش نیروی ضعیفی است و نمیتواند این جاذبهی نزدیک را بین ذرات یک جسم کوچک مثل یک سیب بوجود آورد. در ضمن هرچند که نیوتون میتوانست توضیح بدهد در حرکت اجرام چه اتفاقی میافتد، ولی نميتوانست به چگونگی و چرایی آن پاسخ دهد. نظریهی نیوتون ناکامل به نظر میرسید.
علاوه بر اینها یک مشکل بزرگتر هم وجود داشت. قوانین نیوتون به خوبی توانسته بودند حرکت بیشتر اجرام عالم را توصیف و پیشبینی کنند. ولی مواردی هم بود که نميتوانستند توضیح بدهند. این موارد نادر بودند و مربوط به اجرامی میشدند که سرعت خیلی زیادی داشتند یا تحت گرانش خیلی قوی بودند.
یکی از این مشکلات در پیشبینی مدار عطارد، نزدیکترین سیاره به خورشید پدیدار شد. قوانین نیوتون به خوبی توانایی پیشبینی مدار همهی سیارات را دارند. ولی عطارد از این قانون مستثنی است و مدار آن با مکانیک نیوتونی دقیقا قابل پیشبینی نیست. این خللی بزرگ در قانون گرانش جهانشمول نیوتون به حساب آمد.